کیانا امروز که این مطلب رو مینویسم ششمین روز درگذشت بابابزرگته!
همون بابابزرگی که در گوشت اذان گفته!
همون بابابزرگی که برای اولین بار یه بچه نوزاد رو تو بغلش گرفته !
همون بابابزرگی که همیشه شما ها رو ناز میداد!
همون بابابزرگی که تا آخرین لحظه عمرش میخواست با شما بازی کنه!
کیانا الان زیاد این دوری رو حس نمیکنی،ولی بزرگ شی بدجوری دلت براش تنگ میشه!
کیانا یادته ازم پرسیدی بابابزرگ کجا رفته؟
منم بهت گفتم رفته پیش خدا!
بعد تو پرسیدی دیگه نمیاد؟
منم گفتم نه!
بعد تو پرسیدی چرا؟
منم گفتم نمیاد دیگه!
کیانا بابابزرگ مرد!
رفت اون دنیا!
کیانا خیلی بد شانس بودی!
چون بابابزرگ مهربونی رو از دست دادی!
کیانا از خدا میخوام که دیگه بقیه عزیزانتو که دوستشون داری رو به این زودی ازت نگیره!
کیانا حیف شد!
تو میتونستی از داشتن یه بابابزرگ مهربون لذت ببری!
ولی خیلی زود از پیشمون رفت کیانا!
کیانا دخترم خیلی دوستت دارم!
ولی نمیتونم جای بابابزرگتو برات پر کنم!
کیانا امیدوارم که دیگه غم نبینی!
کیانا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یه شب داشتم میخوابیدم ، میخواستم کیانا رو ببوسم ، نمیومد تو بغلم ، بهش گفتم بچه ها وقتی چشماشونو میبندن فرشته ها میان بوسشون میکنن.
آقا کیانا گیر داد که فرشته چه شکلیه ، حالا بیا بهش توضیح بده که فرشته ها بال دارن ، پیراهن بلند سفید میپوشن ، چه میدونم تو آسمونا راه میرن،
خلاصه کیانا با این توضیحات راضی نشد ، قرار شد عکس فرشته رو پرینت بگیرم و ببرم بهش نشون بدم ، منم دو تا عکس تو گوگل سرچ کردم که ببرم نشونش بدم .
